در درونِ من که می‌کشد زبانه شعله‌هایِ داغِ آه                 

فوت می‌کنم به روشنیِ زردِ شمعِ نیمه‌سوزِ راه

می‌زنم به قلبِ خاطراتِ خوبِ دور و می‌روم عمیق              

توی‌کوچه‌باغ‌هایِ ظهرِگرمِ بی‌صدایِ ‌دل‌بخواه: 

دست‌های گرم توست توی دست‌های سردِ من‏، چه زود       

بوسه‌گاه نرمِ تو که می‌کشاندَم به درّه‌ی گناه.

نیمه‌ی شب است و مرغِ حق به‌خواب رفته است و من هنوز          

خیره‌ام به سقف آسمانِ پرستاره در نبودِ ماه

لاهیجان؛ 12 مهر 1398 خورشیدی- داوود خانی خلیفه‌محله

شعر اعتراضِ« آه از این ستمگری» از داوود خانی خلیفه‌محله

نیم‌غزل «طراوتِ خیال» از داوود خانی خلیفه‌محله

شعرِ «کارِ شاعرانه» از داوود خانی خلیفه‌محله

خانی ,داوود ,نبودِ ,خلیفه‌محله ,دست‌های ,گناه ,خانی خلیفه‌محله ,است و ,داوود خانی ,و مرغِ ,مرغِ حق

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

salemyarA Zayn malik officialpsy SAMARAM International Trading Group جرح کلام جوانه عروس هلندی ---- 09109810130 رازهایی برای زیباتر بودن تری دی پانل تجربیات اینجانب